محمد متین مامانمحمد متین مامان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

محمد متین @یکی یدونه@

سه ماهگی نفسم

سلام سلام عزیزکم قربونت برم مامانی تولدت مبارک سه ماهگیت مبارررررررررررررررررررک جگر طلا داری بزرگ میشی گل من وای که روز بروز داری عزیزتر و مامانی تر میشی یعنی به معنای کامل مامانی که میگما پسرکم  اخه خیلی وابسته شدی قلبونت بشم باید حتما تو بغمل خواب بری اونم نه نشسته باید حتما منو و بابایی راه بریم و پیاده روی کنیم تا تو پسمل طلا کیف کنی و لالا کنی اخ که وقتی هم خواب میری مثل فرشته ها هستی مامانی الان دیگه قشنگ به حرکاتمون میخندی و مدام در حال دنبال کردن ما به چشمای قشنگت هستی و مدام در حال دست و پا زدن هستی صدا های بامزه از خودت در میاری و وقتی میخندی دلم غش و ضعف میره برات قربون اون خنده های نازت برم که با دنی...
8 آذر 1393

یکماهگی گل پسرم

سلام سلام عشق مامان قربونت برررررررررم عزیزکم پسر گلم الهی زنده باشی نفس طلا مبارکه باشهههههههههه مامانی یکماهه شدی خدایا شکرررررت یک ماهه که یک فرشته اومده تو زندگیم ولی پسرم نزاشتی دیروز بیام بنویسم هااااااااا وای پسرم کلا زندگی مامان و بابایی رو تغییر دادی با اومدنت الهی قربونت کلی شادی وارد زندگیمون کردی و از یکنواختی در اوردی ممنون خدایا بازم بخاطر این گل پسر ...عزیزکم الهی فدای اون دست و پا زدنت بشم من پهلوون مامان راستی پسر طلا بهت گفتم که چقد کوچمولو بودی یعنی الانم همونجور کوچمولویی بازم مامانی عزیزم 2650گرم وزن تولدت بود وای یعنی یه پسمل ریزه میزه اونم با قد 48عسسییسسسم یعنی مامان همه میگفتن تو هر چی خورد...
9 مهر 1393

خاطرات زایمان

سلااااااااااااااام سلام پسر گلم قند عسلم خداروشکر که همه چیز به خوبی و خوشی گذشت قربونت برم الهیییییییییییی که الان مثل یه فرشته خوابیدی کنارم خب بزار برات تعریف کنم که چطوری گذشت عشقم ...روز قبل از روز اومدن تو فرشته اسمونی تو بغلم یه حال عجیبی بودم یه حس خیلی خوب داشتم ولی همراه با استرس و با بابایی همش از اومدنت حرف میزدیم و به بابایی میگفتم معلوم نیست کوچملومون به کی رفته یعنی الان چه شکلی بابایی هم که فقط به فکر این بود که تو سالم باشی میگفت مهم نیست فقط دعا کن سالم باشه و واقعا این بزرگترین استرسی هست که از اول تا اخر بارداری داشتیم...خب عصر گذشت و سرشب مامان جونی {مامان خودم}زنگ زد...
19 شهريور 1393

شمارش معکوس

به نام خدا سلام جون دلم پسمل طلای مامان عزیزکم میدونم بازم خیلی دیر اومدم واسه نوشتن حالا ایشالا بعد از اومدن میام زود زود از شیرین کاریهات به امید خدا میگم قربونت برررررررررررررررم من وای اگه بدونی این روزها چه حسی دارم از اینکه هر روز دارم به دیدنت و بوسیدنت نزدیکتر میشم عشق مامان بلهههههههههههههههه نفس من دیگه روزهای اخری که تو دل مامانی و میخوای بیای تو بغمل مامان ایشالا به سلامتی وای اگه بدونی چقد استرس دارم واسه دیدنت جیگر مامان خانم دکتر گفت که شنبه یعنی هشتم شهریور برم بیمارستان واسه زایمان هوراااااااااااااااااااااااااااا الهی شکرررررررررررررررررررر که رسیدم به این روزها اگه بدونی مامانی تا ب...
3 شهريور 1393

خاطرات ماه اول نفسم

به نام خدای مهربون سلام عشق مامان خوبی پسمل مامان عزیزکم بهت حسابی خوش میگذره تو دل مامانی فربونت برررررررررررم الهی قربون وول خوردنت برم من قند عسلم   خب مامانی بزار از اخرین پستی بگم که قرار بود فرداش بیام و بنویسم که صدای قلب مهربونت رو شنیدم و کلی ذوق کنم ولی اینجوری نشد پسرکم اخه وقتی رفتم دکتر خانم دکتر گفت خب برو بخواب واسه سونو منم با کلی استرس و هیجان رفتم تا تو رو ببینم و فقط عزیزکم خدا میدونه  تو چه حالی بودم و خانم دکتر اومد و گفت خب ببینیم در چه حاله ولی وقتی دیدم قیافش رفت تو هم و گفت خیلی ریزه فعلا درست چیزی نمیبینم دنیا رو سرم خراب شد و گفتم یعنی چی ؟؟؟؟...
17 تير 1393

سلامی دوباره

به نام خدا سلام سلام سلام به همه ی دوستان گلم وای تو رو خدا ببخشید که اینقدر دیر کردم و نگرانتون اگه کردم شرمنده همین اولش بگم که خداروشکر هم خودم خوبم هم گل پسملم وتا الان خدا همش یار و یاورمون بوده همیشه قربونش برم واینکه من نیومدم دلیل خاصی نداشت چندین بار همینکه میخواستم بیام بنویسم باز یه جریانی میشد که نشه ولی کل بخاطر ویاری که به لب تاپ پیدا کرده بودم نمیشد بیام سراغش شاید باورتون نشه ولی یه جوری شده بودم بهش خودمم نمیدونم چرا. وای اینقد دلم واسه همه تنگولیده بودم وامشب که اومدم کلی هم خبر خوب خوندم و خیلی دوست جونا الان مامان شدن و الان فرشته کوچمو...
16 تير 1393

میلاد نور

    ای احمدیان به نام احمد صلوات هر دم به هزار ساعت از دم صلوات از نور محمدی دلم مسرورست پیوسته بگو تو بر محمد صلوات ای بهترین مخلوقات خدا میلادتان مبارررررررک   سلام عشقم چطوری نفس مامان عزیزم عید تو هم مبارک     کوچولوی من که خدا یبار دیگه عظمتشو نشونم داد و تو رو بهم هدیه داد       و بخاطر این هدیه الهی که تو هستی گلم باید روزی هزار بار خداروشکر           کنم ومیدونم بازم کمه از این خدای مهربون  مامانی واسه تمام خاله های مهربونی که منتظر یه فرشته از خدا هستن دعا کن در این روز که دل تک تکشون ...
29 دی 1392