محمد متین مامانمحمد متین مامان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

محمد متین @یکی یدونه@

نبود مامانبت

1392/7/29 18:57
228 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکمقلب

 

خوبی گلم ببخش اگه چند وقت نیومدم واست بنویسم  خوشگلم  یه جای خوب بودم چند روز رفته بودم پیشه

یه نفر که خیلی دوست داشتنی و  مهریونن  یه نفر که ایقد بزرگه که به درد دل همه ی اون کسایی که

میرن تو خونشون و مهمونشون میشن گوش میکنن و به بهترین نحو  از همه استقبال میگنن وای اگر

بدونی چقده ماهن مامانی حالا ایشالا به زودی که اومدی پیشم میبرمت پابوسشون اره عزیزم امام مهربونیا

رو میگما اقامون امام رضا  که  بهترین ثروت ما ایرانیان قلب

 

اره عزیزکم رفته بودیم مشهد جات خیلی خیلی خالی بودهاااااااااااااا میدونی مامانی من و بابایی از اینجا

رفتیم و دایی جونت و زندایی و پسمل کوچمولوشون یعنی پسر دایی کوچولوت که فقط ١٠ ماهشه دوروز

قبل از ما رفته بودن بعد ما که رفتیم با هم شدیم اینقد خوش گذشتچشمک

وای مامانی اینقده کیف میداد تو حرم حیف که تو نبودی که با پسمل داییت بازی  کنی و اونم از تنهایی اینقده بهونه نمیگرفتافسوس

 

وای عزیزم ولی نگفتم از سرمای اونجا  اینقده  سرد شده بود یعنی همه میگفتن شانس شماست الان دو

روزه اینقد سرد شده یعنی شبا میلرزیدیم  ها ولی خوبیش این بود که با ماشین خودمون رفته بودیم

عزیزم  هر جا که میرفتیم با ماشین بود  و خیلی پیاده نبودیم که سردمون بشه نفس طلا.لبخند

جاهای گردشی هم که رفتیم خیلی خوش گذشت مخصوصا نیشابور که قدمگاه اقامون امام رضا هم

اونجاست ایشالا خودتم باشی یروز امییییییییییییینلبخند

 

مامانی رفتم پیش امام رضام  اینقد دعا کردم واسه همه گلکم  واسه خودمونم همینطور ایشالا حاجت روا بشیم

مامانی وقتی نگام به گنبد طلای اقا افتاد اگه بدونی چه حالی شدم الهی هر کی میخواد به زودی قسمتش بشهقلب

 

حالا  بزار برات بگم از بعد از اومدن از مشهد وای عشقم سرما خوردم  حسابی اخه گفتم که اونجا خیلی

سرد بود اومدم خونه جاخواب شدم وای از بدن درد و سر درد و چشم درد داشتم میمردم اخ بمیرم که

باباییت همه ی کارهای خونه رو انجام میداد و بردتم دکتر تا مامانیت زود زود خوب بشه ولی هنوز هم بعد

از سه چهار روز از اومدنم  خوب نشدم جیگر طلا نگران

 

حالا تو دعا کن زودی خوب بشم دیگه عشقم  بعدم یه بوس بده بپر بخل ماماااااااااااااااااااااااااااااانماچبغل

 

تازشم قند عسلم اگه بدونی امروز از صبح هنوز تا یکساعت دیگه هم تهناااااااا بودم ناراحتاخه

بابایی بعد از اداره کلاس داشت رفت دانشگاه من موندم و تنهایی و خونه ی بی تو و بابات

 

خب دیگه نفسم خیلی پر حرفی کردم  ایشالا خدا حفظت کنه هر جا که هستی بابای عقشمقلببای بای

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان
30 مهر 92 18:27
سلام خانمی.میبینم که اومدی شهر ما.نیشابور زیبای مناز سرما نگو که الان بخاریا روشنه و جرئت نمیکنی بری بیرون.ایشا..زودتر خوب شی.آره دیگه مسافرتم خوبی و سختیش با همه.ولی بی شوخی پارسال اینجوری نبود بــــــــــــــــــــد سرد شده.موفق باشی.شب خوش.


سلام عزیزم ممنون .....خوشبحالت نزدیک امام رضاهستین .
واقعا چه میکنید با این سرماااااااااااااااا
مامان ریحان
30 مهر 92 21:09
سلام زیارت قبول ان شالله که حاجت روا بشی و سری بعد با نی نی جون برید پابوس امام رضا امیدوارم زودتر حالتون خوب بشه


سلام ممنونم عزیزم

fariba
3 آبان 92 22:01
زیارتا قبول.انشاالله سری بهد اینجوری برید پابوس آقا

\

مرسی خانومی ایشالا
باران
8 آبان 92 15:42
سلام خوشا به سعادتت زیارت قبول حاجت روا بشی بی معرفت چرا به من سر نمیزنیییی


سلام عزیزم ایشالا به زودی طلبیده بشی شما هم گلم
شرمنده عزیز.
مریم
9 آبان 92 18:41
وب خیلی قشنگی دارین خوشحال میشم ب ماسر بزنین


ممنونم چشم حتما