محمد متین مامانمحمد متین مامان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

محمد متین @یکی یدونه@

تلفن به خدا

1392/6/30 19:03
206 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگرمقلب

عزیز دل مامان خوبی گلم چه خبرا دالی که مامانی نداله هااااااان وروجک منچشمک

 

 عسلم امروز یه متنی رو خوندم تو یکی از سایتای نت که خیلی خوشم اومد ازش اخه یجورایی فکنم حرف دل همه ی شما کوچمولوها باشه مامانی میدونی فکر کردم واقعا ادما وقتی بزرگ میشن چقد دور میشن از اون صداقت و پاکی دوران کودکی گلکمخیال باطل

 

خوشکلم الان اون متن رو واست میزارم که از زبونه یه کوچولویه  نانازهبغلو دوست داشتنیه عسسسیییسسسسسم.

 

niniweblog.com

 

 

تلفن یه کودک به خدا

 الو ... الو... سلام .کسي اونجا نيست ؟؟؟؟؟مگه اونجا خونه ي خدا نيست؟ پس چرا کسي جواب نميده؟

يهو يه صداي مهربون! ..مثل اينکه صداي يه فرشتس .بله با کي کار داري کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش

قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.بگو من ميشنوم .کودک متعجب پرسيد: مگه تو خدايي ؟من با

خدا کار دارم ...هر چي ميخواي به من بگو قول ميدم به خدا بگم . صداي بغض آلودش آهسته گفت يعني

خدام منو دوست نداره؟؟؟؟ فرشته ساکت بود .بعد از مکثي نه چندان طولاني:نه خدا خيلي دوستت

داره.مگه کسي ميتونه تو رو دوست نداشته باشه؟ بلور اشکي که در چشمانش حلقه زده بود با فشار

بغض شکست وبر روي گونه اش غلطيد وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگي خدا باهام حرف بزنه گريه ميکنما...

 

 

بعد از چند لحظه هياهوي سکوت .

.

.

.

.

 

بگو زيبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگيني ميکند بگو..ديگر بغض امانش را بريده بود بلند

بلند گريه کرد وگفت:خدا جون خداي مهربون،خداي قشنگم ميخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم

تو رو خدا...چرا ؟اين مخالف تقديره .چرا دوست نداري بزرگ بشي؟آخه خدا من خيلي تو رو دوست

دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقيه فراموشت کنم؟نکنه يادم بره که يه

روزي بهت زنگ زدم ؟نکنه يادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟مثل بقيه که بزرگ شدن و حرف منو

نمي فهمن.مثل بقيه که بزرگن و فکر ميکنن من الکي ميگم با تو دوستم .مگه ما باهم دوست نيستيم؟

 

 

پس چرا کسي حرفمو باور نميکنه ؟خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه اينطوري نمي شه باهات حرف زد.......

 

 

خدا پس از تمام شدن گريه هاي کودک:آدم ،محبوب ترين مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازاي بزرگ شدن فراموش ميکنه...کاش همه مثل تو به جاي خواسته هاي عجيب من رو از خودم طلب ميکردند تا تمام دنيا در دستشان جا ميگرفت.کاش همه مثل تو مرا براي خودم ونه براي خودخواهي شان ميخواستند .دنيا براي تو کوچک است ... بيا تا براي هميشه کوچک بماني وهرگز بزرگ نشوي...

 

 

کودک کنار گوشي تلفن،درحالي که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت.....

 

 

عشقم ولی امیدوارم همیشه تو بغل خدای مهربون بیدار و سر زنده  باشی قلب

 بغل

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

پرستو
30 شهریور 92 19:18
وبلاگتون عاااااالیه.خیلی قشنگه.متنتونم خخخخخخخخخخخخخیییییلی قشنگ بود...الان که خوندم اشکم ریخت روکیبورررررد.واقعاباخوندنش یه حسی بهم دس داد.......


ممنونم نظر لطفته عزیزم..اره واقعا خودمم بهم حس خاصی دست داد
بابای ملیسا
30 شهریور 92 21:54
با سلام . ملیسای خوشگل ما امروز دو ساله شد . به همین منظور به عنوان یک پدر بر خودم واجب دیدم تا امروز رو با عکسهای جدیدش براش به یادگار بزارم . خیلی خوشحال میشیم اگر به کلبه حقیرانه ولی پر از عشق و صفای ملیسا قدم بزارید و با نظرات و تبریکهای قشنگتون ملیسا و روزگار قشنگش رو بهره مند کنید . منتظر حضور شما هستیم .


سلام ایشالا زنده باشه حتما سر میزنم به وب ملیسا جون
مامان ریحان
30 شهریور 92 23:37
سلام عزیزم خیلی قشنگ بود کاش همیشه دلامون به اندازه بچگیامون پاک وزلال بود بدون هیچ بدی ...


سلام عزیزم ممنون.اره ای کاااااااااااش

باران
31 شهریور 92 14:10
زیبا بود عزیزم

ممنونم خانمی