محمد متین مامانمحمد متین مامان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

محمد متین @یکی یدونه@

هوای ابری دلم

سلام عشقم عزیز دل مامان خوبی دلم برات شده اندازه یه ارزن کجاییییییییییییییییییییی تو گلم   فقط بدون خیلی بد دردیه این دلتنگیه لعنتییییییییییییییییی     گـــــاهی نـــــه گریـــــه آرامت می کنــــدو نـــــــــــه خنــــــــده نــــــــه فریـــــــــاد آرامــت می کنــــــــدو نـــــــه سکــــــــوت آنجـــــاست کـــــه بـــا چشمانی خیس رو بـــه آسمـــــان می کنی و می گویی خدایــــــاتنهـــــا تــــو را دارم تنهـــــــایم مگـــــــذار...       ...
8 شهريور 1392

مامانی و یکم تفریح

سلام جون دل مامان     عشقم خوبی جات خوبه مامانی سلام منم به دوستای کوچمولوت برسون گلکم   نفس مامان دیروز اینقد جات خالی بود بینمون. اخه دیروز من و بابایی با مامان جون و باباجون و خاله جونی و دایی جون اینا رفتیم ددر اینقد خوب بوووووووود کلی خوش گذشت بهمون فقط و فقط تو کم بودی اونجا گلم البته شاید عزیز دلم تو هم مثل کیان کوچولو پسمل دایی جونی یکمی نا ارومی میکردی شیطون بلای مامان   اینقدهههههههههه جای خوبیه مامانی همش باغ و سر سبزی و ابهههههه اگه بودی میفرستادمت همراه بابایی و دایی اینا کلی اب بازی کنی و کیف کنی شایدم خودت مثل پسمله خاله جون میخواستی مدام تو اب باشی و بدو بدو و ب...
6 شهريور 1392

خنده و گریه

سلام خوشکل مامان   عشقم ببخشد دیروز نتونستم برات بنویسم...خوبی مامانی چه خبرا خوش میگذره اون بالا بالاها شیطون بلا   نفس مامان دلم برات یه ذره شده میدونم که امروز بیشتر هم میشه این دلتنگی اخه قراره بریم سیسمونی گل پسر عمه جونت رو ببینیم خیلی خیلی واسه عمت خوشحالم عزیز دل مامان ..ببین نی نی عمه چقد به فکر مامانش بود واسه اینکه غصه نخوره زودی اومد پیش مامانیش  خدا ایشالا عمه و نی نیشون رو حفظ کنه عزیزم واسه سلامتیشون تو هم دعا کن باشکه....      ولی تو فکنم منو دوست ندالی که .زودی نمیای پیشم واسه همینه که میگم امروز دلتنگیم بیشترم میشه اما اشکالی نداره گلم هر جا باشی مهم ا...
3 شهريور 1392

تمیز کاری

سلام عزیز دل مامانی   جون دلم امروز کلی فعال شده بودم مامانی البته هر روز اینکارو رو میکنما ولی دیگه امروز حسابی افتادم به جون خونه و تمیزکاری و گرد گیری وای نفس مامان اگه بدونی کار خونه هیچ وقت تمومی نداره ..بالاخره عزیزم اینقد خسته شد مامانیت   ولی همینکه اومدم واسه تو بنویسم گلم دوباره شارژ شدم کاش بودی و کلی برات حرف میزدم عشقم     جیگر مامان تو در چه حالی حسابی با فرشته کوچولوها بازی میکنی میدونم داری حسابی کیف میکنی باهاشون ولی به خدا بگو من دلم واسه مامان و باباییم تنگ شده خدا جونم منو بفرست برم پیششون باشه مامانی از خدا بخواه یکمم به فکر ما باش شیطون بلا بوس برات هوارتاااااااااااااااااا...
1 شهريور 1392

باز هم دلتنگی

  سلام نفس مامان   عزیز دلم اگه بدونی دیشب چقد دلم هواتو کرده بود اینقده دلم میخواست تو بغلم بودی کنارم خوابیده بودی منم غرق بوسه میکردم صورت مثل ماهتو   مامانی دیشب تا صبح تو فکرت بودم و به اسمون پر ستاره نگاه میکردم اخه پنجره باز بود و نور ماه هم قشنگ تو صورتم بود عزیز دلم..     به خدای مهربون میگفتم.. خدا جونم مثل قبلا که بهم لطف کردی و نی نیمو گذاشتی تو دلم ولی  حکمتت این بود که نمونه واسمون بازم این محبیت رو بهمون بکن ویه فرشته ی ناز و کوچولو قسمتمون کن ولی تو رو به خداییت قسم که ایندفعه واسمون بمونه به دنیا بیاد و خونمون رو غرق شادی کنه با خنده ...
31 مرداد 1392

اولين دلنوشته

اولین دلنوشته مامانی   سلام جیگر طلای مامان و بابا   امروز دلم هواتو کرد بازم مثل همیشه ولی گفتم بزار از حالا دلتنگی هامو واست بنویسم تا وقتی اومدی و خودتم ببینی بابا و مامان چقد دوست دارن و دلشون میخواست پیششون بودی. عزیز دلم  از خدا بخواه که زودی بیای پیش ما اینقدهههههههههههههههه دلتنگیتیم نفس مامان. خدا جووووووووووووووووونم نی نیمو حفظ کن که خیلی منتظرشم میدونم به زودی میفرستیش پیشم دوست داررررررررررررررررم خداااااااااا   ...
31 مرداد 1392

با اراده شدن مامانی

سلام عشق مامانی عزیز دلم چند روزه که رفتم تو کار رژیم میخوام لاغر کنم عشقم تا تو میای یه مامان خوش فرم بشم تازه امروز کلی ورزش کردم یعنی حسابی خودمو خسته کردم تا زودتر بیام رو فرم جیگر طلا الان 63 هستم دعا کن مامانی زودی بشه 58تا لااقل...یعنی میشه اخ اگه بشه اونوقت حتما تو هم زودتر میای پیشم   ...
31 مرداد 1392